|
توصيه روز |
|
|
:: بازار کامپيوتر :: |
|
|
:: نکته آموزشی :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
طلاق به خاطر درخواست پنهانی همسر |
| | |
|
مرد جوان میگوید از وقتی راز همسرش را فهمیده دیگر یک لحظه هم نمیتواند با او زندگی کند.
|
پوریا بعد از سه سال زندگی مشترک دیگر هــم نمی خواهد كنار همسـرش زندگی كند. او به دادگاه خانواده تهران رفت تا برای همیشه به زندگی مشترک شان پایان دهد. این مرد وقتی برگه دادخواســت طلاق را در كیف همسرش دید و متوجه شد كه او چند ماه قبل درخواست طلاق داده است، تصمیم به جدایی گرفــت.
دلیل مرد جوان برای درخواست طلاق
این مرد جوان وقتی مقابل قاضی قــرار گرفت، در مورد علت درخواست جدایی اش گفت: همسرم باعث شده من به دادگاه بیایم و درخواست ططلاق بدهم. او خودش خواست تا كار ما به جدایی بكشد. در این مدت سه سالی كه من و سروناز با هم زندگی می كنیم بــه جز جر و بحث هــای معمولی بین تمام زن و شــوهرها اختلاف بزرگ و مهمی نداشتیم. مــن و ســروناز خوشبخت بودیم و زندگی راحتی داشتیم. البته مــن این طور فكر می كردم. تا این كه چند روز پیش برگه ای را در كیف سروناز دیدم كه نشان می داد او درخواست جدایی داده است. وقتی این برگه را در كیف سروناز دیدم شوكه شدم و آنقدر تعجب كردم كه به تاریخ آن نگاه نكردم. با تصور این كه ســروناز به تازگی درخواســت طلاق داده و دیگر نمی خواهد با مــن زندگی كند، موضــوع را به خودش گفتم. ســروناز هم اعتراف كرد كه این قضیه بــرای هفت ماه پیش اســت. گویا در آن زمان به خاطر جر و بحث و دعوایی كــه بــا هم داشتیم، بدون این كه بــه من حرفی بزند به دادگاه خانواده رفته و درخواست جدایی داده اســت. ســروناز پـس از این درخواست، با صحبتهای قاضی دادگاه خانواده و به خاطر این كه دلیــل منطقی نداشته، از جدایی منصرف و همان روز پس از درخواست، پرونده ما بسته شده اســت. برای همین او این موضوع را پیش من مطرح نكرد و دیگر حرفی از درخواست طلاقش به من نزده بود. اما از وقتی این موضوع را شنیدم و متوجه شدم همسرم تا این اندازه بی طاقت اســت كه بــا یک دعوای ساده درخواست جدایی داده، دیگر حتی یک لحظه هم نمی خواهم كنارش زندگی كنم. سروناز با این كارش نشان داد كه تحمل هیچ درگیری ندارد و در آینده نیــز با كوچک ترین مشكل می خواهد به دادگاه خانواده بیاید. بــرای همین به نظر من این زندگی هرچه زودتر به پایان برسد خیلی بهتر است.
پشیمان شدم
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی آن زمان دعوای من و پوریا یک دعوای ساده نبود. با هم اختلاف شدیدی داشتیم. من هم خیلی عصبانی بودم و می خواستم به نحوی عصبانیتم را خالی كنم. همین شد كه به دادگاه خانواده رفتم. اما همان روز پشیمان شدم. خودم هم نمی خواستم از همسرم جدا شوم. فقط می خواستم او را تنبیه كنم. ولی باز هم پشیمان شدم و حرفی بــه پوریا نزدم. بعد از چند روز هم با هم آشتی كردیم و دیگر دلم نمی خواست بداند كــه چنین كاری كردم. اما به صورت اتفاقی آن برگه را دید و حالا بدون این كه مرا درک كند، می خواهد جدا شود. من آن زمان اگر می خواستم از شوهرم جد شوم، از كارم پشیمان نمی شدم.
در پایان نیز قاضی این زوج را به مركز مشاوره خانواده معرفی كرد و رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موكول كرد. | | | | | | |
|
|
تحليل |
|
|
:: اقتصادی :: |
|
|
:: فناوری اطلاعات :: |
|
|
:: روی خط جوانی :: |
|
|
:: ورزش :: |
|
|
:: فرهنگ و هنر :: |
|
|
:: حوادث :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|