جمعه 10 فروردين 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی حوادث رابطه شوم زن خانه دار بعد از ازدواج اجباری

 
 

دوشنبه 23 فروردين 1400

رابطه شوم زن خانه دار بعد از ازدواج اجباری

 
 

زمانی که در خانه زندانی بودم کلیدها را مخفیانه از جیب همسرم برداشتم و از خانه بیرون زدم. چون جایی برای رفتن نداشتم، به سراغ فرامرز رفتم و...

پدرم معتقد بود دختر هنوز چشم و گوش بسته است باید ازدواج کند تا به سوی جنس مخالف گرایش پیدا نکند. با وجود این نمی دانم چگونه درگیر ماجرایی وحشتناک و زننده شدم که رسوایی بزرگ انتظارم را می کشد و ...
این ها بخشی از اظهارات زن 19ساله ای است که به دنبال شکایت همسرش پا به کلانتری رسالت گذاشته بود. این زن جوان که کوله باری از ندامت را به دوش می کشید و زندگی اش را در آستانه نابودی می دید، درباره سرگذشت گناه آلود خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: هنوز سال آخر دبیرستان را نگذرانده بودم که به اصرار پدرم پای سفره عقد نشستم. پدرم اعتقاد داشت دختر باید با چشم و گوشی بسته پا به خانه شوهر بگذارد تا وارد روابط غیراخلاقی نشود.
خلاصه 17سال بیشتر نداشتم که مراسم عقدکنان من و ابراهیم برگزار شد ولی نامزدم هیچ گاه برایم خرید نمی کرد یا پولی برای تهیه لوازم ضروری زندگی به من نمی داد. در حالی که آرزو داشتم مانند بسیاری از نوعروسان لباس های شیک بپوشم و لوازم آرایش داشته باشم، اما خانواده همسرم با این بهانه که مخارج نوعروس در دوران نامزدی بر عهده خانواده خودش است و ما چنین رسومی نداریم، از پرداخت هر گونه هزینه برای خرید لوازم ضروری خودداری می کردند.
از سوی دیگر نیز خانواده ام انتظار داشتند تا نامزدم هزینه های معمولی را بپردازد، به همین دلیل من همواره در حسرت خیلی از موضوعات ساده زندگی ماندم که برایم به یک آرزو تبدیل شده بود! بالاخره یک سال بعد زندگی مشترکمان را در حالی آغاز کردیم که نه تنها ابراهیم به همین رفتارهایش ادامه می داد بلکه بسیار رفیق باز بود و دوستان مجردش را به خانه دعوت می کرد و من مجبور به پذیرایی از آن ها می شدم.
در این میان فرامرز بیشتر از دیگر دوستانش به خانه ما رفت و آمد داشت به طوری که حتی در نبود ابراهیم نیز به خانه ام می آمد و منتظر همسرم می ماند.

شروع ارتباط شوم
در همین روابط ناشایست بود که آرام آرام پیامک های فرامرز با مضامینی عاشقانه شروع شد و من هم به تدریج به او وابسته شدم. در این میان همسرم به جای آن که ارتباط خود را با دوستان مجردش قطع کند، به من سوءظن پیدا کرد به طوری که مرا در خانه زندانی می کرد و سر کار می رفت. من هم که دچار یک لجبازی مغرورانه شده بودم سعی می کردم رفتارهایی انجام بدهم که همسرم به خاطر بدبینی هایش دچار رنج روحی شود.

فرار از خانه
روزها به همین ترتیب می گذشت تا این که یک روز، زمانی که در خانه زندانی بودم کلیدها را مخفیانه از جیب همسرم برداشتم و از خانه بیرون زدم. چون جایی برای رفتن نداشتم، به سراغ فرامرز رفتم و قصه فرارم را برایش شرح دادم و به او گفتم که دیگر از این زندگی موش و گربه بازی خسته شده ام و باید این مشکل را به طور ریشه ای حل کنم. فرامرز هم که با نگاه های هوس آلودش به دنبال چنین فرصتی می گشت، از من خواست تا به خانه مجردی او بروم. در همین اثنا همسرم متوجه حضور من در منزل مجردی دوستش شده بود که ناگهان به همراه نیروهای انتظامی به سراغم آمد و این گونه من در مسیر یک رسوایی بزرگ و آبروریزی خانوادگی قرار گرفتم اما ای کاش...
شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد روح ا... لطفی (رئیس کلانتری رسالت مشهد) رسیدگی به این پرونده و بررسی های روان شناختی آن به کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد تا ریشه های این ماجرا مورد کنکاش های علمی و تجربی قرار گیرد.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
شارژ اضافی ۱۲۰هزار تومانی «یارانه‌ها» ذخیره نمی‌شود/ نحوه بهره‌مندی از این شارژ
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
چه زمانی برای اولین بار بگوییم "دوستت دارم"
:: ورزش ::
همه چیز درباره خویچا کواراتسخلیا، مارادونای گرجستانی
:: فرهنگ و هنر ::
قلم مقدس به‌دنبال معرفی اسوه برای نسل خبرنگاران است
:: حوادث ::
چهار مظنون در رابطه با پرونده مرحوم مهرجویی بازداشت شده‌اند

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار